سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، شریف ترین تبار است . [امام علی علیه السلام]
خانه | مدیریت | ایمیل من | شناسنامه| پارسی یار
من و نقش
  • کل بازدیدها: 11631 بازدید

  • بازدید امروز: 0 بازدید

  • بازدید دیروز: 2 بازدید
  • اما باز هم همسری نبود
    طه ( 87/2/26 ساعت 9:14 ص )

    به نام تنها مونس تنهاییهایمان
    پنجره باز بود، با اینکه اواخر اردیبهشت ماه بود اما باد سردی می وزید.
    میخواست بخوابه اما خیلی سردش بود ،خودش رو جمع کرد ولی نه حال داشت پنجره رو ببنده و نه اینکه پتو رو رو خودش محکم کنه ...
    خوابش نمیبرد عصر خیلی خوابیده بود،
    خیلی دوست داشت همسرش کنارش باشه ، اما نبود....
    دوست داشت در آغوش همسرش به خواب بره، اما نبود ....
    دوست داشت ... اما... .
    اما همسری نبود، اما همسر، کنارش نبود.
    همسر ، پای دستگاه در حال انجام کاراش بود ...
    چک کردن ایمیل و .....
    اما همسری نبود
    و زن ، تنها به خواب رفت ،
     به سختی و با ناراحتی به خواب رفت
     و به خواب رفت تا شاید همسرش رو در خواب ببینه
    تا شاید حرفهاش رو در خواب به همسرش بزنه
    همسری که صبح با هم میرفتن بیرون و همسر دیر وقت به خونه بر میگشت
    و زن در خانه نصف روز تنها بود و تنها.
    زن با اینکه کم حرف بود، اما گاهی با خودش حرف میزد ، از دست خودش عصبانی میشد ،ا
    ز حرفهایی که میزد ،نمیتونست که حرف نزنه ،این حرف زدناش اعصابشو خرد میکرد اما...
    زن به تنهایی عادت داشت اما گاهی...
    اما باز هم  همسری نبود و زن ..... تنها.
    حاا به نظرتون کدومشون نقشهاشون رو به خوبی انجام نمیدن؟


     



  • نظرات دیگران ( )

    =============================================================
  • شخصیتی که تمام نقشهاشون رو به طور کامل و اتم انجام دادن
    طه ( 87/2/22 ساعت 10:13 ص )

    یا علیم
    سلام به عزیزان
    تو این پست میخوام راجع به شخصی صحبت کنم که امروز تولدشونه شخصیتی که تمام نقشهاشون رو به طور کامل و اتم انجام دادن فردی ، خانوادگی و چه اجتماعی ؛
    میدونم که همتون این شخصیت بزرگوار، اسوه صبر و استقامت رو میشناسید ... بله حضرت زینب کبری سلام الله علیها دختر حضرت علی علیه السلام وفاطمه زهرا سلام الله علیها .
    از نقشهای ایشان در تمام زمینه ها  میتونیم به: عبادت و بندگی ایشان :
    زینب (س) به خوبى از قرآن آموخته بودند که هدف از آفرینش و خلقت انسان رسیدن به قله کمال بندگى است حضرت زینب(س) نیز ازعاشقان عبادت و شب زنده داران عاشق بودند، و هیچ مصیبتى ایشان را از عبادت باز نداشت،ایشان به قله رفیع بندگى و پرستش راه یافته و به حکمت و هدف آفرینش دست ‏یازیده بودند.عفت و پاکدامنی: زینب کبرى(س) عفت ‏خویش را حتى در سخت‏ ترین شرایط هم به نمایش گذاشتند.ولایت مداری:ایشان از یک سو در جهت معرفى و شناساندن ولایت ،از طریق نفى اتهامات و یادآورى حقوق فراموش شده اهل بیت تلاش کردند و  از سوى دیگر سر تا پا تسلیم امامت ‏بودند.روحیه بخشی: ایشان بعد از شهادت مادر، روحیه بخش پدر و برادران بودند، در شهادت برادرشون امام حسن (ع) نقش مهمى را براى تسلاى بازماندگان ایفا کردند. پس از شهادت امام حسین (ع) و در طول دوران اسارت، این صفت نیکوى زینب(س) بیشتر ظهور کرد. ایشان پیوسته یاور غمدیدگان و پناه اسیران بودند، از گودى قتلگاه تا کوچه‏هاى تنگ و تاریک کوفه، از مجلس ابن زیاد تا ستمکده یزید، در همه جا فرشته نجات اسرا بودند.

    صبر: از این جهت هم حضرت در اوج کمال قرار داردند مخصوصا در ماجراى کربلا آن چنان صبر و رضا و تسلیم از خود نشان دادند، که صبر از روى او خجل است.ایثار: ایشان براى حفظ جان دیگران، خطر را به جان مى‏خریدند و در تمام صحنه‏ها، دیگران را بر خود مقدم مى‏داشتند.شجاعت و شهامت: ایشان در خانواده شجاع تربیت ‏شده اند و از شجاعت ‏حیدرى بهره ‏مند هستند: ایشان به« لبوه الهاشمیة ؛ شیر زن هاشمى‏» لقب گرفته اند و چون مردان بر سر دشمن فریاد مى‏زنند، توبیخشان مى‏کنند، تحقیرشان مى‏کنند، و از کسى هراسى به دل ندارند. فصاحت و بلاغت : نمونه بارز این صفت خطبه ای است که حضرت در مجلس یزید ایراد کردند و دل خفته مردمان را بیدار ساختند.اشاره کنیم که البته این تنها جزئی از صفات و حسنات ایشان است.
    جضرت زینب در طول زندگیشون پرستار 5 امام بوده اند : پرستار پدر، پرستار برادران بزرگوارشون امام حسن مجتبی علیه السلام و و امام سجاد علیه السلام که در واقعه کربلا بیمار بودند و از امام محمد باقر علیه السلام  در اسارتهای بعد از عاشوراکه ایشان کودکی 5 ساله بودند؛ به همین دلیل امروز رو روز پرستار هم نامیدند ، این روز رو به همه پرستارهای خوبمون تبریک میگم .

      

     



  • نظرات دیگران ( )

    =============================================================
  • شما رو به خدا بیایید مراقب باشیم
    طه ( 87/2/21 ساعت 6:2 ع )

    به نام خدای عزیر و حکیم
    سلام به دوستان
    بدون مقدمه میرم سر اصل مطلب اما نمیدونم نوشتن این مطلب درسته یا نه ؟! یا اینکه خودش خوبه ،اما مثالاش نه؟! به هر حال در همین حال ندانستن نوشتم ،البته از حضور بزرگوارنی که مطلب رو میخونن معذرت میخوام.
    شما رو به خدا بیایید مراقب باشیم
    شما رو به خدا بیایید احتیاط کنیم
    شما را به خدا بیایید نقشهامون رو
    نقشهایی که زیر بار مسئولیتش رفتیم(جبرا)
     و یا مسئولیتش رو قبول کردیم به خوبی ایفا کنیم.
    چند وقت پیش چیزی شنیدم که خیلی ناراحتم کرد و منو یاد یه اتفاق مشابه خودش انداخت.
    ماجرا از این قراره:
    مادر و پدر که مهمترین نقششون تربیت فرزنده مخصوصا مادر -نه اوردن نون توی خونه- هر دو کارمندن و مستاجر، دختری یازده ساله دارن که وقتی از مدرسه میاد خونه تا زمانیکه پدر و مادر از محل کار بیان تو خونه تنهاس،و صاحبخونه یه پسر 20 ساله داره،......
    تو این فاصله دختر بارها مورد تجاوز این پسر 20 ساله قرار میگیره.
    من با این کار ندارم که اون دختر خودش میخواسته – از زبان پسر(ناقل)- یا اینکه  پسری تو خونه های قبل اون دختر رو به این واداشته و دختر معتاد به این کار شده.
    مورد دوم در مورد مادریه که به خونه دوستش میره و از دخترش غافل میشه و دخترش مورد تجاوز پسر 11 ساله اون خونه قرار میگیره.
    حالا انصافا این والدین نقش خودشونو درست انجام دادن؟
     آیا این والدین (دختر و پسر) تعلیم و تربیتشون و اطلاع رسانیشون به فرزندانشون کافی و لازم بوده ؟
     آیا مراقبت از فرزندانشون  به خوبی صورت گرفته؟........
    قضاوت در مورد والدینی که بچه هاشونو تو خونه به مدت طولانی تنها میذارن بدون اینکه فرزندشون رو بشناسن ،
    در مورد والدینی که از بچه هاشون غافل میمونن
    والدینی که اطلاع کافی در اختیار فرزندانشون قرار نمیدن
    با خودتون.
    فقط من اینومیگم :شما رو به خدا بیاییم نقشها و وظایف اصلیمون رو به طور کامل و صحیح انجام بدیم.
    خدا تو این راه هم کمکمون کنه  
    الهی امین



  • نظرات دیگران ( )

    =============================================================
  • بندگی
    طه ( 87/2/20 ساعت 9:20 ص )

    به نام خدا
    سلام به دوستای گلم
    چیزی که تو این پست میخوام بنویسم مربوط میشه به چند روز پیش سر کلاس .
    تو کلاس استادمون خیلی حرفا زد که من تصمیم گرفتم متحول بشم و به فطرتم و در نتیجه به خدا رو بیارم تا بتونم نقش بندگیم ، اولین نقشی که بهم دادن  نقشی که شاید بتونم بگم  بیشتر اوقات فراموش میکنم انجامش بدمرو ایفا کنم ، اما، اما فقط در حد تغییراتی در ظاهرم بود و در عمل ..... هی به خودم میگم فلانی این کارت اشتباهه ها، اها اها این کارتم که داری میکنی گناه داره ها ..... اما باز هم به ندای فطرتم گوش نمیدم و کار خودم رو میکنم ، حالا نمیدونم باید چی کار کنم تا بتونم این نقشم رو فراموش نکنم و بتونم ایفاش کنم  کار خیلی سختیه کمکم کنید.  



  • نظرات دیگران ( )

    =============================================================
  • رفتن به نمایشگاه کتاب
    طه ( 87/2/19 ساعت 6:40 ع )

    به نام خدای مهربونی
    سلام به دوستای گلم
    امروز 5 شنبس و همسرم رفتن به نمایشگاه کتاب اونم تنهایی ، یعنی: بدون من  با دوستشون رفتن
    البته از این بابت از دستشون ناراحت نیستم چون به من هم گفتن که برو نمایشگاه کتاب ، اما ناراحتم چون گفتن که با دوستات برو نه با خودم، ناراحتم چون دوهفتس که به من قول دادن که بریم بیرون اما .... ، ناراحتم که دوهفتس و یه ماهه که قراره دو جایی بریم اما نمیاد که با هم بریم ، ناراحتم که بد قولی کرده..............
    صبح که از خواب بیدار شد خیلی راحت نشست پای نت و مشغول شد . من هم گذاشتم رفتم بیرون ، وقتی برگشتم رفته بود بیروناما زود اومدن گفتن که: من دارم میرم نمایشگاه دوستانتون هم هنوز نرفتن قرار بذارید با هم برید نمایشگاه من هم نرفتم چون حال نداشتم برم بیرون یعنی حال نمایشگاه رفتن رو نداشتم اونم تنهایی (بدون ایشون). البته کتابایی رو که میخواستم توسط ایشون خریداری میشه و البته مشاوره در امر خرید کتاب هم به قوت خودش باقیست.
    الان هم که من تنهام و دارم یه کاری میکنم که ایشون با این ایدی راضی نیستن انجامش بدم اما با یه ایدی دیگم مشکلی ندارن. البته تو این فاصلهاین  وبلاگ رو هم تاسیس کردم.
    فکر زدن این وبلاگ موقع خوندن فلسفه به ذهنم خطور کرد حالا هم که چند روز از اون امتحان گذشته موفق به انجامش شدم
    حالا به نظرتون من کار درستی میکنم  کاری رو که همسرم دوست ندارن دارم انجام میدم ؟
    به نظرتون کار بدی کردم که نرفتم نمایشگاه ؟اخه ناراحت شدن
    به نظر شما این کارای من به  نقشم ضرر میزنن؟



  • نظرات دیگران ( )

    =============================================================

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    تولدت مبارک
    هر چه می خواهد دل تنگم نمیتونم بگم
    [عناوین آرشیوشده]

    =============================================================