سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که خود رأى گردید به هلاکت رسید ، و هر که با مردمان رأى بر انداخت خود را در خرد آنان شریک ساخت . [نهج البلاغه]
خانه | مدیریت | ایمیل من | شناسنامه| پارسی یار
من و نقش
  • کل بازدیدها: 11294 بازدید

  • بازدید امروز: 8 بازدید

  • بازدید دیروز: 2 بازدید
  • شما رو به خدا بیایید مراقب باشیم
    طه ( 87/2/21 ساعت 6:2 ع )

    به نام خدای عزیر و حکیم
    سلام به دوستان
    بدون مقدمه میرم سر اصل مطلب اما نمیدونم نوشتن این مطلب درسته یا نه ؟! یا اینکه خودش خوبه ،اما مثالاش نه؟! به هر حال در همین حال ندانستن نوشتم ،البته از حضور بزرگوارنی که مطلب رو میخونن معذرت میخوام.
    شما رو به خدا بیایید مراقب باشیم
    شما رو به خدا بیایید احتیاط کنیم
    شما را به خدا بیایید نقشهامون رو
    نقشهایی که زیر بار مسئولیتش رفتیم(جبرا)
     و یا مسئولیتش رو قبول کردیم به خوبی ایفا کنیم.
    چند وقت پیش چیزی شنیدم که خیلی ناراحتم کرد و منو یاد یه اتفاق مشابه خودش انداخت.
    ماجرا از این قراره:
    مادر و پدر که مهمترین نقششون تربیت فرزنده مخصوصا مادر -نه اوردن نون توی خونه- هر دو کارمندن و مستاجر، دختری یازده ساله دارن که وقتی از مدرسه میاد خونه تا زمانیکه پدر و مادر از محل کار بیان تو خونه تنهاس،و صاحبخونه یه پسر 20 ساله داره،......
    تو این فاصله دختر بارها مورد تجاوز این پسر 20 ساله قرار میگیره.
    من با این کار ندارم که اون دختر خودش میخواسته – از زبان پسر(ناقل)- یا اینکه  پسری تو خونه های قبل اون دختر رو به این واداشته و دختر معتاد به این کار شده.
    مورد دوم در مورد مادریه که به خونه دوستش میره و از دخترش غافل میشه و دخترش مورد تجاوز پسر 11 ساله اون خونه قرار میگیره.
    حالا انصافا این والدین نقش خودشونو درست انجام دادن؟
     آیا این والدین (دختر و پسر) تعلیم و تربیتشون و اطلاع رسانیشون به فرزندانشون کافی و لازم بوده ؟
     آیا مراقبت از فرزندانشون  به خوبی صورت گرفته؟........
    قضاوت در مورد والدینی که بچه هاشونو تو خونه به مدت طولانی تنها میذارن بدون اینکه فرزندشون رو بشناسن ،
    در مورد والدینی که از بچه هاشون غافل میمونن
    والدینی که اطلاع کافی در اختیار فرزندانشون قرار نمیدن
    با خودتون.
    فقط من اینومیگم :شما رو به خدا بیاییم نقشها و وظایف اصلیمون رو به طور کامل و صحیح انجام بدیم.
    خدا تو این راه هم کمکمون کنه  
    الهی امین



  • نظرات دیگران ( )

    =============================================================
  • بندگی
    طه ( 87/2/20 ساعت 9:20 ص )

    به نام خدا
    سلام به دوستای گلم
    چیزی که تو این پست میخوام بنویسم مربوط میشه به چند روز پیش سر کلاس .
    تو کلاس استادمون خیلی حرفا زد که من تصمیم گرفتم متحول بشم و به فطرتم و در نتیجه به خدا رو بیارم تا بتونم نقش بندگیم ، اولین نقشی که بهم دادن  نقشی که شاید بتونم بگم  بیشتر اوقات فراموش میکنم انجامش بدمرو ایفا کنم ، اما، اما فقط در حد تغییراتی در ظاهرم بود و در عمل ..... هی به خودم میگم فلانی این کارت اشتباهه ها، اها اها این کارتم که داری میکنی گناه داره ها ..... اما باز هم به ندای فطرتم گوش نمیدم و کار خودم رو میکنم ، حالا نمیدونم باید چی کار کنم تا بتونم این نقشم رو فراموش نکنم و بتونم ایفاش کنم  کار خیلی سختیه کمکم کنید.  



  • نظرات دیگران ( )

    =============================================================
  • رفتن به نمایشگاه کتاب
    طه ( 87/2/19 ساعت 6:40 ع )

    به نام خدای مهربونی
    سلام به دوستای گلم
    امروز 5 شنبس و همسرم رفتن به نمایشگاه کتاب اونم تنهایی ، یعنی: بدون من  با دوستشون رفتن
    البته از این بابت از دستشون ناراحت نیستم چون به من هم گفتن که برو نمایشگاه کتاب ، اما ناراحتم چون گفتن که با دوستات برو نه با خودم، ناراحتم چون دوهفتس که به من قول دادن که بریم بیرون اما .... ، ناراحتم که دوهفتس و یه ماهه که قراره دو جایی بریم اما نمیاد که با هم بریم ، ناراحتم که بد قولی کرده..............
    صبح که از خواب بیدار شد خیلی راحت نشست پای نت و مشغول شد . من هم گذاشتم رفتم بیرون ، وقتی برگشتم رفته بود بیروناما زود اومدن گفتن که: من دارم میرم نمایشگاه دوستانتون هم هنوز نرفتن قرار بذارید با هم برید نمایشگاه من هم نرفتم چون حال نداشتم برم بیرون یعنی حال نمایشگاه رفتن رو نداشتم اونم تنهایی (بدون ایشون). البته کتابایی رو که میخواستم توسط ایشون خریداری میشه و البته مشاوره در امر خرید کتاب هم به قوت خودش باقیست.
    الان هم که من تنهام و دارم یه کاری میکنم که ایشون با این ایدی راضی نیستن انجامش بدم اما با یه ایدی دیگم مشکلی ندارن. البته تو این فاصلهاین  وبلاگ رو هم تاسیس کردم.
    فکر زدن این وبلاگ موقع خوندن فلسفه به ذهنم خطور کرد حالا هم که چند روز از اون امتحان گذشته موفق به انجامش شدم
    حالا به نظرتون من کار درستی میکنم  کاری رو که همسرم دوست ندارن دارم انجام میدم ؟
    به نظرتون کار بدی کردم که نرفتم نمایشگاه ؟اخه ناراحت شدن
    به نظر شما این کارای من به  نقشم ضرر میزنن؟



  • نظرات دیگران ( )

    =============================================================
    <      1   2   3      

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    تولدت مبارک
    هر چه می خواهد دل تنگم نمیتونم بگم
    [عناوین آرشیوشده]

    =============================================================