• وبلاگ : من و نقش
  • يادداشت : شما رو به خدا بياييد مراقب باشيم
  • نظرات : 2 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام
    گاهي اوقات واقعا تو فهميدن همديگه مشکل داريم. گاهي اوقات حتي با صحبت کردن هم همديگرو نمي فهميم جه برسه بخواهيم نگاه و دستاي همو بفهميم. چه برسه به اين که بخواهيم از فکر و احساس همديگه با خبر باشيم. شايد به خاطر ظرفيت دورنيمونه که تو فهميدن يه سري از مسائل اطرافمون داريم. اما هنر واقعيه اينه که چي جوري بتونيم منظور و احساسمون رو به طرف مقابل بفهمونيم که بيشتر و کمتر از ظرفيتش نباشه چون اگه باشه بي انصافيه که انتظار فهميدن ازش داشته باشيم.
    وبلاگ قشنگي شده. اميدوارم يه نقطه سفيدي بشه واسه شناختن هرچه بهتر نقشاتون. خدا يارتون باشه.

    پناه بر خدا

    + Life 

    بسي داستان تکان دهنده اي بود بسيييييييييي!!!

    حالا از شوخي گذشته آدم وقتي يه همچين چيزايي رو ميشنوه واقعا تحت تاثير قرار مي گيره ...

    ايشالا که ديگه هيچ وقت شاهد يه همچين چيزايي تو سطح جامعه نباشيم

    به اميد آن روز

    سلام عليكم
    واقعا متاسف و متاثر شدم
    به مطلب خوبي اشاره كرديد. بعضي از ماها اصلا نقشمون رو جدي نميگيريم و با بي توجهي و بي محلي نسبت به نقشمون نه تنها پيشرفت نميكنيم بلكه دچار عقب افتادگي هم مي‏افتيم

    و واااااااااااااااايييييييي به وقتي كه دچار عقب افتادگي اجتماعي بشيم
    در پناه حق محفوظ باشيد